Sunday, November 07, 2010

تکراری نمی خوام بنویسم

مدها ست ننوشتم ... باعث شد بعضی از رفقا فکر کنند که قهر کردم با نوشتن یا قهرکردم با جزیره یا اینکه وقتی پر از غمم می نویسم و پس این روزها حتمن خیلی خوبم که ننوشتم یا بر عکس ... اما نمی نویسم چون حوصله ی حرفهای تکراری خودم رو هم دیگه ندارم اگه قرار بر نوشتن باشه باید همونهایی رو بگم که همه این یه سال آخر گفتم و قلمی کردم اینکه روزها ی خوبی نیست اینکه برای من بودن و نبودن آدمها مترادف شده است این که من حوصله زندگی روتین رو ندارم اما دارم سعی می کنم بهش عادت کنم
این روزها تنها نبودم اتفاقن خیلی شلوغ بود دنیای من، با آدمهای مختلف که همگی برای من فقط رهگذر بودن خواستن بمونن اما نخواستم که بمونن نتیجه این شد که من با همه شعار هایی که می دم نمی تونم خلاف جهت مولفه های خودم حرکت کنم اول فک کردم میشه اما نشد خیلی سعی کردم تا کنار بیام با مولفه های جدید اما خب طبیعیه نشد
چون من تغییر رو بلد نیستم حداقل توی این جنبه زندگی
....................................
امروز دانشگاه ام بعد یه ماه فرصت کردم بیام و دنبال کارهای پیش دفاع باشم که فعلن روی هواست این استاد راهنمای ما هم شده دردسر تازه ما
....................................
این روزها می خوام یه اعتراف کنم یادتونه یه روز می گفتم دایناسورهای زندگی من و امثال من جماعت بلاتکلیفن اما الان حرفم رو با کمال شجاعت عوض می کنم و می گم این ماها هم هستیم که جماعت بلاتکیلفیم یعنی یه جورایی ما نباید با این مدل موجودات بُر بخوریم که وقتی این اتفاق می افته همه معادلاتمون بهم میریزه هم معادلات ما هم معادلات اونا .... و اینجاست که هر کدوم فکر می کنیم اون یکی ایراد داره .... نه واقعن این طور نیست مشکل اینه که ما این مدل آقایون رو که از نظر شخصیت اجتماعی خیلی خوبن قبول داریم اما وقتی از رابطه اجتماعی می کشیم توی رابطه ی خصوصی باهاشون یهو دچار شوک میشیم که نه چرا این طوری شد از این ویترین این عمق شخصیتی انتظار نمی رفت.... از اون طرف آقایونی که عمق شخصیتی و روابط خصوصی مطابق میل ما شاید داشته باشن از نظر اجتماعی مورد تایید ما نیستن و این طوری میشه که ما با اونا هم اصلن به هیچ نتیجه ای نمی رسیم ... پس ما هم یه جورایی بلاتکلیفیم ... خب ایرادی یه که توی امثال من و مریم گلیه و ساناز و امثال ما وجود داره و ما همگی این رو تا حدودی قبول داریم که یه چیزهایی توی ما و باید و نباید هایی که برای خودمون ساختیم باید عوض شه ، کار آسونی هم نیست ها عوض کردنش اما باید درستش کنیم و گرنه مدام می افتیم توی رابطه هایی که ازشون راضی نیستیم و اصل لذت توشون زیر سئوال میره
.........................................
تولد مریم جونم در 29 آبان ماه برگذار می گردد این یه فراخوانه به خودش هم کاری نداشته باشید این روزها قاطی کرده چرت و پرت میگه که می خواد تارک دنیا بشه هرکی می خواد بیاد با اینجانب هماهنگ کنه بعله مریم خانوم این طوریاست
...............................
و دیگر اینکه زندگی همچنان ادامه دارد