Friday, March 16, 2007

سال کذایی رو به موت


گمونم این آخرین قلمی ِ امسالم باشه
این چند وقته از بس در گیر کارهای آخر سال شدم که از یه پست ِ درست و درمون عقب افتادم
این روزها داره میره و من از رفتنشون خوشحالم
اگه بنا باشه سال کذایی رو که گذشت قرقره کنم یه مشت خاطره می ریزه روی سرم که حالم رو بیشتر بد می کنه تا خوب
از همون اوایل فروردین شروع شد همون مزاحمتهای کذایی تلفنی که کار به شکایت و دادسرا کشید و آخر هم بی نتیجه تموم شد، بعد تصادف کذایی ِهم جزیره ای و چپ شدن ماشینو گرفتاریهای مربوطه ، ادامه اش چیزی نبود جز دوی استقامت بنده در مسیر هفت خوان کنکور دکترا، نود مدل امتحان و مصاحبه و گزینش بعد انتظار و دلهره و نذر و دعا و زمزمه هایی که فقط خدا شنید و من برای رسیدن به جایی که الان روش واستادم، ممنون خدایی ممنون ، دیروز وقت اتاق تکونی ام به کتابها رسیدم و زمزمه های قلمی ای که همیشه توی حاشیه کتابها وقت درس خوندن می نویسم حالم یه جوری شد من رسیده بودم، اما بابتش تاوان زیادی دادم یا میدم نمی دونم فقط یه چیزی معلومه اونم اینکه شد اون چیزی که می تونست نشه
سال کذایی رو به موت، برای ما از نظر مالی سال خوبی نبود بدبیاری های مالی پشت سر هم تمام برنامه هایی رو که توی سر داشتیم متوقف کرد
مسخره است که توی این مملکت یه دانشجوی دکترا نتونه یه کار مناسب داشته باشه ،نه دچار حس نصیحت دهی نشید منظورم از کار درست و حسابی حقوقی حتی ماهی دویست تومنه، هر چند من با کم تر از این ها کار کردم باورتون بشه که من با همین بیست سالی که درس خوندم برای سه ماه کار کردن نود تومن گرفتم، پس نگید پر توقعی، نه بابا پرزیدنت محترم برای من دیگه توقعی نذاشته توی این مملکتِ توتالیتر من اصلن مگه حق توقع داشتن هم دارم وقتی می بینم که فلانی که سیکل هم نداره فقط ششصد هزارتومن اجاره خونه اش رو میده و من با نود مدل مدرک آنچنان نگران آینده شغلی ام هستم که شبها خوابم نمی بره دیگه حرفی برای گفتن ندارم اینجا هیشکی سر جاش نیست و این یه واقعیته که توش ان قلتی نمی شه آورد
مهم نیست این راهیه که برادر و خواهرهامون هم طی کردن نمی گم پدر مادرهامون چون دو نسل قبل از من چیزی که من می گم رو حتی حس هم نکردن اما نسل قبل از من چرا و من با هوشیاری دیدم اون چیزی رو که سر متولدین دهه پنچاه اومد و حالا ما دهه شصتی ها هم باید تقاص پس بدیم تقاص یه اشتباه سادۀ دو نسل قبل رو
از افتخارات این یک ماه سکوت بنده حذف دو عدد امتحان نا قابل بود که قرار بود توی اسفند بر گزار شه ما هم حالش رو نداشتیم و در یک اقدام هیاتی به سمت اتاق استاد مربوطه روانه شدیم و گفتیم حال نمی کنیم امتحان بدیم اونم گذاشت برای بعد عید، به درک من اصلن از پونزده اسفند به بعد حس امتحان دادن نداشتم هر چند که عین یک عدد الاغ نشستم و هر دو رو تا اخرین لحظه خوندم تا همین شنبه پیش که رفتیم و هر دو رو خذف کردیم
حالا توی سیزه روز تعطیلات کار ما شده یه مشت ترجمه و درس خوندنی و مقاله و تحقیق
دیگه این که برای هزارمین بار رمان کوری رو خوندم و حس خوبی بهم دست داد و یه رمان داغون قدیمی مال دهه چهل رو یافتم که در مورد نژاد پرستی توی امریکای شمالی بود وهمین طور یه رمان ایرانی به اسم« من ِ او» از رضا امیر خانی که نثر جالبی داره ودوستش داشتم ، همه بار فرهنگی این یک ماهه من بود
دیروز اتاق تکونی نمودیم اساسی، الان اون قد اتاقم رو دوست دارم، خیلی شبیه اتاق شد ، البته از کت و کول افتادیم از بس سابیدیم انگار نیم قرن بود که کسی اینجا پا نذاشته بود
موهامون رو هم رفتیم کما فی السابق از ته زدیم و ابروها رو هم صفا دادیم چند تا تکه لباس هم ابتیاع نمودیم چون همۀ عید به همین حال ِ خوب کودکانۀ قبلشه، بعدش که مزخرفه ازبس لوسه، اینکه باید فک و فامیل رو سالی یه بار ببینی و ماچ کنی تهوع آورتین قسمت عیده
رفیق ِهنرمندی دارم که با خانواده اش سالهاست رفاقت داریم ما معموملن روز سوم عید بر تخت مینشینیم تا همه یهو بیان و برن و اونا معمولن چهارم عید، من و این رفیق همیشه حالمون بد می شه از اینکه مثلن امروز اینا می ان خونه ما بعد ما فردا می ریم بازدیدشون رو پس میدیدم ،جالبه که هر وقت از خونه اونا می ایم بیرون برمی گرده به من می گه پس تا سوم عید سال دیگه خداحافظ این در حالیه که تا همین پنج سال پیش ما همه اش حداقل ماهی یه بار همین طوری حتی بی خبر می رفتیم خونه شون اما الان دیگه همه چی شده یه نمایش مضحک
سال کذایی پر از درد و استرس و مشکلات گذشت تنها اتفاق دوست داشتنی قبول شدنم توی دروه دکتری و خبر ورود یه عضو جدید به خانواده بود که اگه بخوام روزی سال هشتاد و پنج توی خاطرم بمونه همین دوتا بسته که من رو با یه قلقلک کوچولو ذوق زدم بکنه
خب رفقا فکر کنم دیگه تا سال آینده باید بای بای کنیم مراقب خودتون باشید به نحو خاص از شبدر جونم از علف هرز جونم از سانازی و پروشات و فابی و از روزمره جونم و از همه تون که گه گاه هذیان های صاحب جزیره رو تحمل می کنید می خوام که برای من و هم جزیره ای سر سفره دعا کنید اول سلامتی بخواید بعد باز شدن همه گره ها به دست خودِ خود خدا اگه خودش بخواد و قسمت بدونه
تا چند روز اینده که با بهارانه بیام هموتن رو ماچ میکنم مراقب خودتوت باشید واین چند روزه رو خوش
فعلن

9 comments:

Anonymous said...

سلام
امیدوارم سال 86 براتون سال خیلی خیلی خوبی باشه و هرچی تو 85 از دست دادین به جایش چند برابر در 86 به دست بیارین ... موفق باشی.

Proshat said...

سال دیگه... بچه بغل!!!! امیدوارم امسال دیگه کار تموم شه... سال دیگه بدویم بیایم خونه شما مهمونی

sanaz said...

آره. سال دیگه روز اول بر تخت بشینی و ما تند تند بدویم بیائیم خونتون عید دیدنی. کی به کیه. بعدشم تو بیای خونه ما، با هم جزیره ای عید دیدنی. مردیم بس که هی سلام رسوندیم به هم جزیره ای. باشه که یه روز برسه که زنگ بزنیم بگیم: سلام هم جزیره ای؟ خوبی؟ ببخشید این همه مزاحم میشم ها. حنا هست؟ اونم داد بزنه بگه: خانوم حنا: بیا مزاحم همیشگی.
سال دگر. بچه بغل ( این یکی رو کور خوندی. به این زودی ها اگه قرار باشه بچه به بغل بشی خودم تک و تنها خفه ات میکنم.) و خانه بخت ( که اینم مسجله دیگه. اصلا حرفی توش نیست. حتی شک نکن

Anonymous said...

سیلام خانم دکتر
من هم پیشاپیش فرارسیدن سال نو رو به شما و خانواده محترم تبریک عرض نموده سال خوشی برایتان آرزومندم .من هم مثل تو از این کثرت ماج و بوسه ها در ایام عید شاکی ام و هیچ چیز عذاب آور تر از این نیست که باید در چند روز دهها نفر را ببوسی و آنها هم تورا ببوسند .ولی انگار چارهای نیست و این ماچیدن ها را یکبار در سال باید تحمل کرد .راستی مدتی هم هست سری به ما نزدی .وقت کردی یک سری هم دور و بروبلاگ ما بزن و ببین چه خبره .شب خوش

Anonymous said...

حنا جون..
خانومی مهربون
من مطمئنم امسال برای تو
و همه آدمایی که مث تو نازنینن
سال خیلی بهتریه...
عیدت مبارک عزیزم

Anonymous said...

حتما حتما براتون دعا می کنم.

Anonymous said...

happy new year hunn
wish u all the bests

Anonymous said...

سلام
لينك شمااضافه شد.
باتشكر
مديريت وبلاگ
East Se7eN Vision

www.east7vision.mihanblog.com

Anonymous said...

vaaaaay merc az tabrike eydet. inja aslan haal o havaye eyd nist va tabriket ro ke didam KHEILI behem chasbid. etefaghan manam beyne karaye roozmare am kheili pish miyad ke yadet miyoftam, makhsusan sare ghaziyeye khune ke delet mikhad beshe o ina, man hatman sare sal tahvil be yadetam to ham baraye man doa kon doost joon. :) baraye hamamun Nurozi piruz arezoo mikonam ...