Friday, December 07, 2007

نامه ای برای شما

سلام رفقا
وای چند وقته که نیستم توی جزیره و دلم تنگه جزیره نشینی شده بود دلیل اصلی غیبت ام که بلاگر کذاییه نمی تونم از خونه وارد شم الان هم دانشکده ام شانس اوردم وقتم خالی شد برای قلمی کردن و اینجا هم خلوته کله صبحی
.......................
روزهای روتینی هست مثل همیشه درس و کار و زندگی اغلب روزها با مریم گلی می چرخیم یا دانشکده یا پی خرید زمستونی
.....................................................................
دلم یه عشق می خواد یه هوای تازه
یه هیجان
یه غنج زدن بی حد و حصر از ته وجود
یه دلهره قشنگ واسه شبهای ساکت و تاریک توی اتاقم
دلم یه تحول می خواد
دلم یه رفیق همیشگی می خواد
دلم خیلی زیادی می خواد ؟
من که فکر نمی کنم
حسم بهم می گه یه چیزی توی زندگی ام قفل شده
چیزی که نمی ذاره نفس بکشم
توی زندگی ام یه انرژی منفی افتاده و من هر چی تلاش می کنم نمی تونم دفع اش کنم
.........................................
شاید همه اینا واسه اینه که آذر ماه کذایی رسیده حالم اصلن خوب نیست انگار تمومی نداری بختک زندگی من
..................................................................
کاملن خصوصی برای تویی که می دونم می خونی
تفاوت ها همیشه هست اما هر کسی دوست داره چیزهایی رو بشنوه نمی دونم یا بلد نیستی بگی یا اگه بلدی حداقل در برابر من کاملن هنگ می کنی و این ازار دهنده است

3 comments:

زلال پرست said...

دوست من سلام!چرا اینقدر خودتو اذیت میکنی!کمی تفکرات مثبت رو به خودت راه بده.اینقدر با گذشته کشتی نگیر.حنا جان فقط تونیستی که تجربه های تلخی رو داشتی.شاید اونهایی که دارن به ظاهر میخندن از این تجربه ها سخت تر ودردناک تر رو لمس کرده باشن.زندگی که درش شکست نباشه و سختی که دیگه زندگی نیست.دیروز یکی از دوستام یه مسیج زیبا برام فرستاد که من واقعن بهش اعتقاد دارم... زندگی را طی کن و انگاه که بر بلندای قله زندگی ایستادی لبخند خود را نثار تمام سنگ ریزه هایی کن که پایت را خراشیدند.دوستم چرا فکر نمیکنی که برای بزرگ شدن هممون نیاز داریم گاهی سختی بکشیم؟! در ضمن یک کمکی می خواستم من نمی تونم وبلاگم رو پینک کنم (در بلاگ رولینگ) تو می تونی زحمتشو بکشی عزیزم .

Proshat said...

دوست جون یک کم تحمل کن این آذر هم میگذره

sanaz said...

سلام. سلام. منو میشناسی؟ نه فکر نکنم. بس که نیومدم سراغت لابد تو هم منو فراموش کردی.
آخ دوساتم یه خروار دلم تنگ شده بود برای اینجا و برای نظر گذاشتن برات و دعا کن که بازم بلاگر باز شه و بازم بتونم بیام پیشت و بیام سراغت و خلاصه دیگه. اومدم یه سلام اینجوری عرض بنمایم و برم. چون فعلا راستش اونقدر هول شدم که یادم نیست پستت چی بود و اصلا چه نظری میتونم بذارم. اومدم جبران همه اون نتونستن ها رو بکنم و فعلا برم تا بعد ببینیم چه پیش خواهد اومد. راستی درخت چی شد؟