Friday, April 06, 2007

روز از نو روزی از نو


من اومدم بعد ازاین همه غیبت ما پیدامون شد
اینجا نبودم بابت اینکه خواستم این تعطیلات رو برای خودم باشم بدون لزومی به ثبت در جریده تاریخ، این روزها رو اگه این جا می نوشتم اون وقت مجبور بودم همیشه با خوندنشون غصه بخورم
بهر حال عید خوبی نبود خبرهای بد و گرفتاریهای کوچیک و بزرگ دست از سرم بر نداشتن ، ضمنن با یک عالمه درس و مشق و ترجمه همراه بود که باعث می شد تقریبن از هفت صبح تا دوی بعد ازظهر مشغول باشم و برای همین می گم هیچی اش به تعطیلات شبیه نبود
دیگه حالا از فردا می رم دانشکده روزهای خوبی در انتظارم نیست دو تا امتحان دارم سه تا کار تحقیقی و و یک متن چهل صفحه ای برای ترجمه و نهایتن آمادگی برای امتحانهای آخر ترم که همه اینها باید در طول فقط دو ماه اتفاق بیفته از صبح دلشوره ام گرفته که این همه کار رو چه جوری انجام بدم
اما به درک هر چیزی حتمن پروسه خودش رو طی می کنه و چه من غصه بخورم چه نخورم همینه که هست و هیچی عوض نمی شه بهتر بذارم زمان خودش همه چی رو حل کنه
ازهمه مهمتر اینه که این هوای بهار خوش مزه رسیده من عاشقه این بوی بهارم یه تنفس کن میبینی چه حالی داره
از همین الان به تموم خانومهای خونه دار حسودی ام می شه که می تونن با خیال راحت روزی دو یا سه ساعت توی این هوای خوب پیاده روی کنن و حالش رو ببرن و ما که باید از صبح پای میز در حال نوشتن باشیم تا شب
عیب نداره این روز ها هم می گذره هر چند می دونم چهاریا پنج سال دیگه که درسم تموم شه باز حتمن یه چیز دیگه هست که بابتش باز به این خانومهای خونه دار حسودی ام شه
بهر حال ممکنه زیاد نتونم بنویسم یه عالمه کار انتظارم رو می کشه برام دعا کنید که همشون مرتب پیش برن و من زیاد له نشم
فعلن

7 comments:

Anonymous said...

مادرجون غر نزن اول بهاری باز تو که تو تطیلات دانشگاه نرفتی!!! من رفتم

Anonymous said...

piade ravi be khanumhaye khanedar hal nemide, be kasi hal mide ke kar mikone, dars mikhune va az vaghtesh estefade mikone. In adam age vaghti vase piade ravi peida kone, kheili bishtar behesh hal mide, mage na?

Anonymous said...

امیدوارم موفق باشی. کارهات تموم میشه و بعدا می گی وای.......چه روزهای خوبی بود

sanaz said...

امان از این دختر که ممیشه یه چیزی برای غر زدن داره. آقا جان آش کشک خالته. خودت خواستی. بالاخره خانم دکتر شدن یلخی یلخی که نمیشه. باید رنج بکشی. دود چراغ بخوری و خلاصه دیگه.. داستان طاووسه است. بعد هم مادر جان چند سال دیگه خودت میشی خانوم خونه. اونقت میخوای بگی وای که چه روزهائی بودن اون روزها خلاصه دیگه. دلم برات تنگ شده بدددددددددددد.

Anonymous said...

سلام و سال نو مبارک
اگر سری به وبلاگ من بزنی از این همه درس خواندن صرف نظر می کنی و به دلایل بحران بی شوهری در ایران قبل از انقلاب پی می بری واین موضوع را از دانشمندان و جامعه شناسان در می یابی که زنانی که تحصیلات طولانی تری دارند از شانس ازدواج کمتری برخوردار هستند

Anonymous said...

یادم رفت آدرس وبلاگ بهت بدم .بشرح زیر اhttp://khandaneha.persianblog.com/ست

Anonymous said...

khoda ghovat ba in hame kar! man ham ishala az 2shanbe ke halam khub beshe kheili kare anbaar shode daram.
farda baram doa kon doost joon ;)