Saturday, March 08, 2008

وقاحت به توان ایکس


خیلی رو می خواد که با سه نفر دیگه قرار یه ناهار دُنگی رو بذاری، بعد اولن بگی بیایین دنبالم، ولی چهل و پنج دقیقه دَم ِ در همه رو علاف خودت بکنی که دارم حاضر می شم، بعد که می آی پایین یه عذر خواهی کوچیک نکنی بلکه به همه متلک بار کنی، بعد وقت تعیین رستوران نظر بدی و نایبِ وزرا رو پیشنهاد بدی، بعد ناهار رو به تهوع آمیزترین وجه بخوری، حین خوردن به همه متلک بار کنی و وقتی جوابت رو میدن باز جوابشون رو بدی، بعد با علم به اینکه هدف ات چتر بازیه بازم پُررو بازی در آری رو از چهار تا بَرگی که برای چهار نفر سفارش داده شده تو دو تا و نصفی اش رو بخوری، حتی بگی نوشابه من رو عوض کنید من دلستر می خوام، بعد همۀ سالادِ دونفره رو بذاری جلوت و تا ته بخوری بدون اینکه تعارف بزنی و ببینی که سه نفر دیگه یه سالاد را می خورن، بعد تمام زیتون رو با چنگال دهنی ات بخوری و تموم که شد بگی به گارسون که دوباره برات بیاره، بعد وقت حساب کردن بخندی و بگی من یه هزاری هم ندارم و در حالیکه سه نفر دیگه دارن از شدت عصبانیت می میرن مجبور بشن بیست هزار تومن سهم تو رو خودشون بدن بعد در حالیکه ماشین داری ماشینت رو نیاری و بگی بنزین نداشتم و حالا همون طوری که یکی آوردتت یکی هم برسونتت و وقت رفتن حتی سیگارت رو هم بگیری و بعد با کمال پُروریی از یکی از بچه ها به دلیل اینکه جوابت رو توی رستوران داده خداحافظی هم نکنی و بعد بری به همین سادگی
اوففففففففففف من دارم از پنج شنبه تا حالا دیوانه می شم
آدم به این وقاحت ندیده بودم، هنوز گیجم کاش به جای اون جوابِ توی رستوران پا می شدم یه سیلی می زدم توی صورتش
ادعاش می شد وکیل هم هست، بی تربیتِ بی خانواده
وای که حالم بد شده بد، اصلن نمی تونم حتی تصور کنم اون چیزی که دیدم واقعیت بوده
آدم به این وقاحت دیده بودید، مرتیکه احمق، خوش حالم که اولین و آخرین باری بود که این آدم رو میدیدم، قبلن وصف وقاحتش رو از بچه ها شنیده بودم ولی فکرنمی کردم به این حد باشه تا اینکه با رفقا تصمیم گرفتیم بریم ناهار بیرون و اونم اومد این کثافت کاری رو بار آورد نمی دونید به ما چه گذشت همه پشیمون شدیم
حتمن الان فکر کرده خیلی زرنگ و با حاله، من که آروز دارم بمیره همین و متاسفم برای دو تا دیگه از دوستام که کوتاه اومدن و آوُردن و بُردنش و حتی پول غذاشو هم حساب کردن واقعن که ، بچه پُروری عقده ای
جالب بود می گفت بعدش بریم پارک جنگلی !! توت مَنی !! دیگه چیزی لازم نداری عزیزم
برو به جهنم

6 comments:

Anonymous said...

یک صحبت از بحث خارج: چقدر دلم چلوکباب و ماست و موسیر و زیتون و سالاد نایب خواست...اوهو اوهو اوهو

Anonymous said...

آرووووم خانومی....دیگه باهاش نرو بیرون....مرتیکه ی خر چرت باز ...:) منم فحشش دادم تا دلت خنک شه ...بوسسسس

Anonymous said...

سلام حنا جون
واااااااااااااايييييييي
خدا رو شكر من تا حالا آدم به اين وقاحت نديدم.وگرنه مثل تو واقعا نمي تونستم صبور باشم.به اون پرروي وقيح بي تربيت .... يه چيزي مي گفتم.

Anonymous said...

سلام حنا جون
واااااااااااااايييييييي
خدا رو شكر من تا حالا آدم به اين وقاحت نديدم.وگرنه مثل تو واقعا نمي تونستم صبور باشم.به اون پرروي وقيح بي تربيت .... يه چيزي مي گفتم.

Anonymous said...

آدم اینجوری زیاد هست... نه اینکه دفاع کنم و فکر کنی منم توی این تیپ آدمهام ولی این آدمها کم نیستند و برای هم هم خوب نیستن... فکر می کنن زرنگیه... هر کسی یه عیبی داره دیگه. پیشاپیش عید رو تبریک می گم انشاا.. سال خوبی داشته باشی

Anonymous said...

سال نو مبارك
!
نمي‌خوايين اينجا رو به روز كنيد
؟