Sunday, December 20, 2009

شب یلدای امسال

بعضی موقع ها حجم خاطراتت اون قدر میشه که حتی نفس کشیدن هم برات یاد آور یه اتفاق خوب توی یه گذشته مشترکه نمی دونم قسمت بعضی ماجراها چیه اما کاش میشد از اول ِ همه چی ، آخرِ همه چی رو دید
کاش میشد
........................................
انگار دنیا دوست داره که خوب نباشیم انگار دنیاست که نمی ذاره مثل آدم زندگی کنیم
من میخواستم دنیا جان ،که این بار خلاف جهت آب شنا نکنم اما خودت نذاشتی
همیشه باید یه جای کار بلنگه این بار که لنگید و من هزاری فک کردم تا لنگیدن ماجرا رو توی خودم بیایم نشد که نشد و این جا بود که فهمیدم اگه تقدیر نخواهد، نشدنی، نشدنی می ماند
با همه این حرفها حالا دیگه باید یه حیف گنده بمونه برای ما
.......................................
دعا کنیم این شب یلدایی برای اینکه یه روزی ،هم ،کفه ترازوی دنیا به نفع ما سنگینی کنه
شب یلدای امسال هم باید در به در از حضرت حافظ کنکاش آینده را بطلبیم کاش امسال این حافظ عزیز با ما کنار آید
.........................................
محاکمه در خیابان را هم دیدیم کیمیایی عزیز این بار تحمل کردنی تر از قبل بود
..........................................
اونی که باید با سفر دنبال جایی دنج یا فرصتی ناب برای فراموش کردن باشه تو نبودی
............................................
و زندگی ادامه دارد بی توقف

No comments: