Tuesday, May 04, 2010

چه کنم

مریض بودم تقریبن یک هفته است که افتادم گوشه خونه مریض و درمونده و هیشکی هم دوستم نداشته کلن من رو هیشکی انگار دوست نداره
............................................
جهت انبساط روحیه همه رفقا امروز رنگی رنگی قلمی می نماییم کلن
............................................
اون قدر جالبه برام وقتی همه رفته ها مسیر رفته رو بر می گردند ، غافل از اینکه نمی دونن مسیر یه طرفه بوده و کلن یا باید عقب عقب برگردن که این ریسک بزرگیه چون شاید تو ی همون مسیر یکی دیگه داره با سرعت نور حرکت می کنه و ممکنه کله پاشون کنه و یا اینکه اگه بخوان سر و ته کنن و برگردن خلافه و جریمه میشن و دیگه نمی تونن ادامه بدن
................................................

من کلن با هر مدل سُک سُکی مشکل دارم
.................................................
برام کلن شگفت انگیزو جذابه که اشتباه می کنید اما هنوز هم کله تون رو بالا نگه می دارید اون قدر بالا که انگار اصلن اشتباهی در کار نبوده ، نمی دونم چی بگم اما فصل انگار فصل بازگشته ، بازگشت هایی که خیلی دیره
.............................................
دیگه تعجب نمی کنم اگه بُتی که از یه آدم ساختی در ثانیه ای شکسته بشه ، یه زمان فک می کردم آدمها به مرزهاشون معتقدند یا حداقل هر آدمی رو با مرزها و حریم های شایسته اون آدم میسنجن ،اما جامعه بیمار من حتی همین یه ذره احترام به حریم ها رو هم از بین برده ، براتون متاسفم که دیگه فقط از همه چیزی که دارید جنسیت مذکرتون مونده و بس ، تحصیلات و شخصیت اجتماعی ، جایگاه و اصالت خانوادگی ،رفتار و کردار به ظاهر مبادی آداب هیچ کدوم دیگه ملاکی برای کد بندی ارزشهاتون نیست ، این ولع جنسی ،این بیماری درمان ناپذیر، درد بی درمون مردان سرزمین منه
دوست ندارم کلی نگر باشم و به همین خاطر از همه دوستان ذکورم که هنوز مبتلا به این بیماری نشدن عذر می خوام و امیدوارم هنوز استثناهای سرزمین من تا به اخر استثنا بمونن همین چند نفر انگشت شماری که می شناسمشون و انگار غنیمت همه رابطه هامونن
................................................
باز هم گپ و گفت امروز من با حافظ

بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم
زلف سنبل چه کشم ، عارض سوسن چه کنم
آه کزطعنه بد خواه ندیدم رویت
نیست چو آیینه ام روی ز آهن چه کنم
حافظا خلد برین خانه موروث من است
اندرین منزل ویرانه نشیمن چه کنم
................................................
و سر آخر
من با این همه بود و نبودت چه کنم

2 comments:

maryamgoli said...

man ke dooset daram eshgham pas chera migi hishki dooset nadare!

sara said...

یکبار یه جایی خوندم مریض که می شویم یعنی داره بهمون هشدار میده یه جایی کار ایراد داره توی زندگی من که نفهمیدم ولی وقتی مریض میشم آگاه تر میشم خب امیدوارم زودتر خب بشی... این بود و نبودن ها گیج میکنه آدم رو خب