Monday, August 23, 2010

اگر که اشتباه بود

طرف برگشته به یارو گفته : بی پدر مادر من تو رو به نوکری خونمون هم قبول ندارم ، ای خاک بر اون سرت مرتیکه ی بی ریخت ، کارمند دون پایه ی بیچاره ی کچل ِ لاغر ، من حالم ازت بهم میخوره از اولش هم از سر ترحم اومدم باهات....با یه عالمه حرف زیبای دیگه
بعد می گه خب حالا چرا رفته من دارم غصه می خورم تنها شدم
می خواستم بگم قربون اون شکل ماه ات برم تو کلن توی فاز نیستی ها
، می خواستی بمونه نکنه
ما هر روز قربون صدقه ی طرف می رفتیم و روزی سه وعده : صبح و ظهر و شوم می گفتیم الهی من قربونت برم ،هی اس ام اس عاجقونه پرت میکردیم سمتش و هر دو ساعت یه بار دلمون براش تنگ میشد و کلن تو فاز نرو من بی تو میمیرم بودیم و اینجا واستادیم الان ، اون وقت تو چی میگی دقیقن ، خوبی اصلن
می گه نه شما اشتباه می کردید
میگم آره نه به اون شوری شور نه به این بی نمکی
من قلق اش رو از دست داده بودم ، فک می کردم صداقت و دلپاکی همون قلق ِ ، نگو نه بابا احترام زیادی و محبت در حد تهوع هم اشتباه بوده
عیب نداره درست میشه یاد میگیریم که توی رابطه نباید وا داد
همون اندازه که نباید فک کرد عشق ورزیدن مایه ی پرروییه
هر دو رو باید کنار هم داشت ، باید ترای کرد این بار یک راه متعادل رو
آره شاید هنوزم دیر نیست
........................................................
کی ماه رمضون تموم می شه من دارم می ترکم از بس خوردم
نمی دونم چرا ماه رمضون اشتهای من بیشتر باز می شه
وای دلم یه چیز خوشمزه می خواد همین الان
این روزهای ما شده خوردن و خوابیدن و خوندن این صرف ِ حرف خ داره هی تداوم می یابد ، باید یه کاری کنم
.......................................................
دارم بهش خبر می دم که فلانی داره می ره خواستگاریه سین ، می گه چند وقته باهم دوستن می گم دو ماه می گه خیلی زود نیست، می گم شاید ، میگه نه حتمن قضیه بو داره می گم خب دفعه پیش هم گفتی چرا فلانی با فلانی که با هم ده سال دوست بودن اینقد دیر رفت خواستگاریش ، اونجا هم که گفتی قضیه بوداره ، الان میشه تز ت رو درست و حسابی تفهیم کنی من که نمی فهمم ، بابا هر مدلی اش رو برات تعریف می کنیم می گه پسره یه عیبی داره
می گه خب اینها همه آنرمالن ، آدم باید با یکی دوست باشه شده صد سال ، بعد این وسط هم هر کی اومد بره ازدواج کنه ازدواج با دوستی فرق می کنه دو تا مساله جداست نباید با هم قاطی اش کرد
نگاهش می کنم می گم نه ما حرف هم رو نمی فهمیم بی خیال بیا بحث نکنیم ببینیم تو با کی و چه جوری ازدواج میکنی دختر خوب
اما تزت همین تز دهه ی هشتاده ، تزی که من نمی فهممش
توی دنیای من شوهر همونیه که یه مدت طولانی هم باهات رَفیق و همراه بوده همین
....................................................
فک می کنید کی من میام و می نویسم که تزم رو دفاع کردم و رسمن دکترای کذایی رو گرفتم
نه واقعن چرا این قد تنبلم من
اَه باید خودم رو خودکشی کنم همین الان که دارم می ترکم از خوردن و خوندن و خوابیدن
.........................................
و
اگر که اشتباه بود
چه خوب بود اشتباه
اگر که کوره راه بود
چه امن بود کوره راه



5 comments:

مریم گلی said...

تازه در جواب اینهمه مهر و محبت رفیقمون اون آقای دون پایه که قراره بشه نوکر در خونشون گفته بذار من بیفتم رو زمین تو از روم رد شی ...تقصیر منه که به طرف گفتم شما سرور و آقای مایی !

مهتاب said...

و من هی می خوام بگم چه لذتی می رم از خوندن نوشته هاتون....
هی می خوام بگم هی میگم خواننده یواشکی بمون هی ... هی ...
نشد ولی دیگه

:)

نویسنده یواشکی said...

مرسی مهتاب جان
اگه که وبلاگ داری آدرست رو برام بذار
.......................
مریم جان همون جوری هم انگار بد نیست اینگه پسره کلن فحش خورش ملس بوده است

سارا said...

نه عزیزم رها هم که بشه راه برگشتی نیست دیگه وقتی قرار تمام بشه وقتی قرار کلن یه چیزهای پیش بیاد که تو تصورش رو هم نمیتونی بکنی نمیشه گفت نمیشه....

Parsester said...

حالا نمیشه یه بار هم از ما پسرا بپرسید خوب چه مرگتونه که یهو از این رو به اون رو میشید البته خودم هم هنوز نفهمیدم.