Sunday, November 26, 2006

!باز چقدر زود دیر شد


می ام سراغ جزیره ام خبری نیست آدمه جدیدی به من سر نزده طبق روال این چند وقت میرم به جزیره الوچه تا خبر جدید اقای هم خونه رو ببینم مثل هر روز تا صفحه اش باز می شه یواشکی و آروم به صفحه نگاه می کنم از ترس اینکه مبادا خبر بدی بخونم

اما

اما

اما

می خونم اون چیزی رو که دلم نمیخواست ببینه
من نمی تونم پر پر شدن بابک بیات رو به دست تقدیر بسپرم یا براش توجیهی بیارم او نه سنی داشت که سن مرگ باشه نه صدای رفتن از حوالی دلش می اومد او فقط رفت برای اینکه نخواستند بمونه من مطمئنم که اگه این متصرفین محترم می خواستن میموند شصت سالگی و نارسایی کبد درد بی درمونی نیست پول و تجهیزات و غیرت و حس همدردی تنها چیزی بود که می تونست پر پر شدنش رو به عقب بندازه به یقین تلاش ما ادم کوچولوهای جزیره فقط یه تلنگر بود برای بیداری ادم گندهای جزیره یا نه تلنگری بود برای
این متصرفین نا محترم که حتی تکونی به خودشون ندادن برای یه اطلاع رسانی ساده برای یه طلب کمک عمومی
کاری که از دست اونها به مراتب بهتر برمی اومد با این همه رسانه ملی
فراموش نمیکنم بسیج شدن های عمومی رو به بهانه های مختلف برای کمک به فلان ملت بد بخت شده در فلان قسمت نا کجا آباد این دنیای بی صاحب
حالا نوبت به رفیقی از خودمون که رسید همه چی قدغن شد و قحطی معرفت همه جا رو گرفت و طلب کمک منحصر شد به ادمهایی اهل معرفت که تنها امکانشون دنیای اینترنتی قراضه ای بود که از درد فیلترینگ خودش محتاج معرفت خرج کردنه

دلم برای خودمون می سوزه
دلم برای جزیره از دست رفتم می سوزه برای جایی که دیگه حتی نمی تونیم از هم کمک بخواهیم چون حتی داد زدن هم برای کمک خواستن قدغنه

حالم از این جزیره قدغن به هم می خوره
حالم از خودمون هم به هم می خوره

خبر خوشی ندارم مدتهاست که دیگه خبرهای خوش قدغنه
هیچ کاری نمی خواد بکنیم به جز فکر ی به حال اینهمه عجز مون

و جزیره چه ساکت وبی صداست امشب

No comments: