این بوی اول مهر است که مرا هنوز سر خوش می کند
چه خوب که هنوز خاطراتی هست که به آنها بلند بلند بخندم و از غنج زدن ته دلم حس امید را تجربه کنم
اینجا حال من خوب است
این را امروز از هوای دم دمای صبح جزیره فهمیدم از این همه خاطرات مدرسه که هنوز مهر نیامده مرا پر از اضطراب و حبس نفس در سینه ساخته است
چه خوب
حالا دیگر می شود فریاد زد که بدون عادتها هم زندگی ممکن است
عادت بودی نه ؟
اگر نبودی حالم امروز این همه خوب نبود
نکند دارم خودم را گول می زنم تا زندگی ادامه داشته باشد
شاید
اما اگر گول هم می زنم چه فریب خوردن ملسی است
که مرا از دام آن همه فریب خوردگی بیرون می کشد