Thursday, July 02, 2009

اوضاع شیر تو شیر من

قبوله که مملکت شیر تو شیره ولی اوضاعه زندگی ما شیر تو شیرتره ! راستش از جمله بدترین روزهای عمرم رو دارم تجربه میکنم و میکردم!الان تقریبن نزدیک به یک یا دو ماهه شاید!واسه همین خیلی وقته ننوشتم نمی تونم بنویسم دارم تصمیم های گنده ای می گیرم و به اجراشون می ذارم لب کلام اینکه تصمیمی گرفتم که اگه تا چند وقته دیگه تموم شه برمی گردم به جایی که یک سال پیش تقریبن اونجا بودم! از نظر شغلی دکمه بَکِ زندگی ام رو محکم فشار دادم اقا من این کاره نبودم حالا هم پای تاوانش واستادم تا آخرش هم میرم اما دیگه تحمل این جریانی رو که وصلۀ نچسبی برای منه ندارم نه تنها بک رو محکم فشار دادم بلکه یه جاهای دیلیت و شیفت رو هم با هم گرفتم تا برای همیشه پاک شه !
................................................
یه چیز دیگه من واقعن می گم این اجناس ذکور، البته اکثریت قریب به اتفاقشون یه چیزیشون میشه فک کن طرف برای اینکه دلت رو به دست بیاره یه دروغ گنده در مورد خودش پشت تلفن می گه تا تو دلت براش بسوزه اونم به طرز وحشتناک !بعد میبینی نه بابا هیچ اش نبوده! بعد می گی چرا بهم دروغ گفتی، می گه می خواستم دلت برام بسوزه !! به خدا این یعنی سو استفاده از احساسهای یه آدم من گفتم برو عزیزم برو خدا روزی ات رو جای دیگه حواله کنه تو دیوانه ای احتیاج به دکتر داری حالم ازش بهم میخوره آخه مگه با دروغ می شه زندگی کرد یا محبت رو ایجاد کرد مگه من عقده ای ام عزیزم که چون تو خودت رو ناراحت جلوه بدی من دلم خنک شه و بگم باشه هر چی تو میگی نه بابا این پسرها بعضی هاشون چرا اینقدر بی فرهنگن چرا اینقد قاطی تشریف دارن بد بختن به خدا بدبخت
............................................................................

1 comment:

حميدرضا said...

تولدت مبارك