Sunday, January 03, 2010

سال 2010

سال جدید میلادی اومد کاش هر چی زودتر سال شمسی کوفتی هم تموم شه که دیگه داره حالم رو بهم میزنه ، احساس می کنم هیچ سالی به اندازه امسال بهمون سرویس نداده به خدا راست می گم هیشکی از امسال راضی نیست همه ناله و داغانند ، حداقل من و اطرافیانم که این طوریم
............................................
روزها هنوز مزخرف تر از همیشه میگذره اونقدر مزخرف که حتی دلم نمی خواد در موردشون حرف بزنم حس می کنم یه افسردگی وحشتناک توی جونم افتاده که هیچ راهی براش نیست هر مدل فک می کنم نمی تونم از توش در بیام هر راهی رو که امتحان می کنم اوضاع خوب که نمی شه هیچ انگار لحظه به لحظه بدتر هم میشه این جور وقتها تجربه نشون داده که یه کوفت بزرگ به خودت و اطرافیانت بگو و صبر کن ،صبر کن تا دنیا به روش خودش حالت رو بگیره و کارش رو بکنه مطمئنن تموم میشه همیشگی که نیست یه روز هم نوبت ما میشه که نفس بکشیم البته شاید، آدم باید خوش بین باشه
............................................
این وقتها تنها چیزی که همیشه حالم رو خوب می کرد یا شاپیگ کردن بود یا آرایش کردن یا قدم زدن های طولانی الان هیچ کدوم جواب نمی ده و من فقط ساعتها پشت کامپیوترم یا دارم تایپ می کنم یا میرم توی نت وبلاگ می خونم خدا رو شکر که این همه امکانات برای شاد زیستن داریم ، جاهای دیدنی و خوب برای سرگرمی ، دوستانی عالی و رفیق هایی به معنی کلمه رفیق اند ، دوستان مذکری که هیچ کدوم دچار روان پریشی مزمن نیستند ، و مردمی که هیچ کدوم نگران و دلمرده نیستند و من چقدر خوشبختم
.............................................
یه جریانی پیش اومد که فقط شد علامت سئوال بزرگ من که رفت روی بقیه علامت سئوالهام واقعن چرا ؟
........................................
دوست دارم یه سری تاریخ از سال هشتادو هشت کوفتی یادم بمونه
هشتم مهر
سیزده مهر
سیزده آذر
نوزده آذر
بیست و هشتم آذر
ده دی
وسیزده دی
روزهایی که دهانمان ...شد
......................................
دعا کنید تا آخر سال زنده بمونم همین
....................................

1 comment:

sara said...

من حس میکنم باید این روزها باشه و بگذره.. نمیدونم ها ولی حس می کنم لازمه