انگار فاصله بین عشق و نفرت فقط یک ثانیه است ، اون قدر کم که وقتی تو روبروی من شکستی حتی دلم برای تو نسوخت من که برای هرترک تو میشکستم
.....................................................
وقتی راهی رو اشتباه میری چاره ای نیست جز اینکه برگردی و راه های نرفته رو از این پس با احتیاط تجربه کنی نه این که دیگه همه راه ها رو بن بست تصور کنی نه برو حتی برای راه های بن بست راه ورودی پیدا کن تو بدتر از این ها رو گذروندی و میدونی که برای آزمودن آفریده شدی خدایی که بنده هاش رو بیشتر دوست داره بیشتر هم گرفتارشون می کنه تا بیشتر صداش کنن بیشتر بهش نزدیک شن و بیشتر بهش توکل کنن
..............................................
برای اولین بار دوست داشتن رو به مفهوم واقعی تجربه کردی اما تجربه ای بود که قد همه عمرت براش تاوان می دی انگار روی دیوار بد کسی یادگار نوشتی اما بلد شدی که دوست داشتن بدترین اتفاق دنیا است
.............................................
به من یاد دادی که دیگه احساسم رو وسط نذارم ، آدمک ها ارزش این همه خرج کردن احساس رو ندارن راست می گفتی با دلی از سنگ عین آدم آهنی ای بودی که کوه احساس در برابرت خرد می شد من زود صدای خرد شدن دلم رو شنیدم و فاصله از تو رو ترجیح دادم به بودن با تو
..........................................
حالا چقدر آرومم چقدر آروم تر از همین چند وقت پیش که پریشون و داغون بودم حالا من آزادم و احساستم برای خودم موندن من دیگه اونا رو با کسی شریک نمی شم من هم مثل شما از این به بعد با عقلم برای فریفتن و سردرگم کردن آدمک ها زندگی می کنم
..................................
خدایا حواست به ما باشه به ما که تا حالا با حس مون حرکت کردیم
هوای ما رو داشته باش تا نشکنیم هوای ما رو داشته باش تا بلند شیم
این بار فقط به تو اعتماد می کنم اما نمی خوام نشونه ها سردرگمم کنن
اگه امید دارم یعنی توکل کردم
و وقتی توکل می کنم یعنی هنوز انرژی های مثبت رو دو رخودم می بینم
اگه ما شعورش رو نداریم که درست انتخاب کنیم کمکمون کن تا انتخابهای درست رو ببینیم و جذبشون بشیم
...............................
از این به بعد می خوام زندگی کنم عین شما پشت نقاب
.....................................................
وقتی راهی رو اشتباه میری چاره ای نیست جز اینکه برگردی و راه های نرفته رو از این پس با احتیاط تجربه کنی نه این که دیگه همه راه ها رو بن بست تصور کنی نه برو حتی برای راه های بن بست راه ورودی پیدا کن تو بدتر از این ها رو گذروندی و میدونی که برای آزمودن آفریده شدی خدایی که بنده هاش رو بیشتر دوست داره بیشتر هم گرفتارشون می کنه تا بیشتر صداش کنن بیشتر بهش نزدیک شن و بیشتر بهش توکل کنن
..............................................
برای اولین بار دوست داشتن رو به مفهوم واقعی تجربه کردی اما تجربه ای بود که قد همه عمرت براش تاوان می دی انگار روی دیوار بد کسی یادگار نوشتی اما بلد شدی که دوست داشتن بدترین اتفاق دنیا است
.............................................
به من یاد دادی که دیگه احساسم رو وسط نذارم ، آدمک ها ارزش این همه خرج کردن احساس رو ندارن راست می گفتی با دلی از سنگ عین آدم آهنی ای بودی که کوه احساس در برابرت خرد می شد من زود صدای خرد شدن دلم رو شنیدم و فاصله از تو رو ترجیح دادم به بودن با تو
..........................................
حالا چقدر آرومم چقدر آروم تر از همین چند وقت پیش که پریشون و داغون بودم حالا من آزادم و احساستم برای خودم موندن من دیگه اونا رو با کسی شریک نمی شم من هم مثل شما از این به بعد با عقلم برای فریفتن و سردرگم کردن آدمک ها زندگی می کنم
..................................
خدایا حواست به ما باشه به ما که تا حالا با حس مون حرکت کردیم
هوای ما رو داشته باش تا نشکنیم هوای ما رو داشته باش تا بلند شیم
این بار فقط به تو اعتماد می کنم اما نمی خوام نشونه ها سردرگمم کنن
اگه امید دارم یعنی توکل کردم
و وقتی توکل می کنم یعنی هنوز انرژی های مثبت رو دو رخودم می بینم
اگه ما شعورش رو نداریم که درست انتخاب کنیم کمکمون کن تا انتخابهای درست رو ببینیم و جذبشون بشیم
...............................
از این به بعد می خوام زندگی کنم عین شما پشت نقاب
3 comments:
نتیجه کانون وکلا؟
قربون این زندگی سینوسی
doost junam enshalah ke rahe dorosto peyda koni ama man dige rahe naraftei nadaram ke bekham emtehanesh konam montazere khabaraye khoob mimoonam
Post a Comment