Monday, June 28, 2010

سه روز دیگر

و این منم در آستانه افسردگی های بی دلیل
............................................
خداییش خودم هم نمی دونم چمه شایدم می دونم و نمی خوام به روم بیارم
...........................................
هر چی هست من این روزها رو دوست ندارم انگاری چیزی از زندگی کم شده است
............................................
سه روز دیگر این افسرگی به نقطه پیک اش می رسد و بعد هم تمام
..............................................
نیت این روزهای ما و پاسخ حضرت حافظ

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم
دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو
که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم
خرم آن روز کزین مرحله بر بندم بار
وز سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم
حافظا شاید اگر در طلب گهر وصل
دیده دریا کنم از اشک و در و غوطه خورم
پایه نظم بلند است و جهانگیر بگو
تا کند پادشه بحر دهان پر گهرم

1 comment:

زودياك said...

درود

دقيق نميدونم اما همه يه كم افسردن انگار.