این باکس موبایلم رو خالی کردم دوهزار تا مسیج رو پاک کردم تا مبادا پیغامی از تو رو روزی ببینم
برای ادامه این سرنوشت من و تو کنار هم نباید باشیم
من با سکوت سفر میکنم بی آنکه بفهمی می روم ، امروز تمام تصمیم من این است و تو حتی نمی دانی که با خودم چه قراری گذاشته ا م
بی هیچ نامه و خداحافظی
بی هیچ نشانه ای از خاموش شدن اجباری تمام احساسم
چه حیف که این درد تا به آخر با من خواهد ماند
چه حیف
برای ادامه این سرنوشت من و تو کنار هم نباید باشیم
من با سکوت سفر میکنم بی آنکه بفهمی می روم ، امروز تمام تصمیم من این است و تو حتی نمی دانی که با خودم چه قراری گذاشته ا م
بی هیچ نامه و خداحافظی
بی هیچ نشانه ای از خاموش شدن اجباری تمام احساسم
چه حیف که این درد تا به آخر با من خواهد ماند
چه حیف
1 comment:
دورود /
آنکه همه قلبت را ریز ریز به پایش ریختی و ندانست و اما میدانی که گدای محبت دیگران مانده و دم از بی نیازی محبتت میزند را انگار از زبان من گفتی . انگار من بودی .انگار که خجالت چند ساله ام بود گره خورده در گلو و حالا کسی گفت بهتر از من ..
یادواره شکیباییت را خواندم ..
بی اغراق داغ دلم تازه شد .
داغ بی شکیبایی ام ..
وقت خوش ././././././././.
Post a Comment