Sunday, September 05, 2010

روزه سکوت من

دارم روی دور باطل می چرخم

این حال خودم را دوست ندارم

شاید یه چند وقت روزه ی سکوتم طولانی تر شود

این روزها به یک گوش شنوا ، یک دست نوازش گرِ مهربان ، لبهایی که راست بگویند و لبخندهایشان برای من باشند و قلبی نیاز دارم که برای من هم گاهی بتپد

و چون اینها کمیاب شده اند ، حداقل برای جسم و دل و روح بی نوای من و چون دیگر هیچ کسی انگاربه آنهایی که گفتم به چشم یک نیاز نگاه نمی کند و برای همه ، اینها یعنی آمالهای ایده آل یعنی توقعات بی جا ، پس من روزه ی سکوتم را تا لحظه هایی طولانی نمی شکنم

زندگی دیگر برای من فقط رساله ، دانشگاه ، کار، وبلاگها ، گودر، ف ی س ب و ک ، جوامع مجازی درپیت دیگر ، پول در آوردن ، شاپینگ های ماهانه وفصلانه ، رستوران های تاپ و کافه نشینی های طولانی ، گدرینگ های ماهانه ، سینما و فیلم و مجله و ساعتها گوش و دل و اشک سپردن به ترانه های فیوریت و یا این ور و آن ور هرز چرخیدن های سرخوشانه نیست ، من مدتهاست از این همه زندگی ارضا شده ام ، زندگی حتی برایم روابط سطحی بیزنس مآب این روزها هم نیست از اینها هم خسته شده ام ، زندگی برای من همان دستها و لبها و گوشی است که حرفش را زدم
من پر از این خلاء ام
و با سکوت مانده ام
چون حتی نمی دانم به کی و به کجا باید فغان اعتراض سر دهم
پس من ساکتم همین

4 comments:

مریم گلی said...

فقط باید سکوت کرد چون اعتراض هم دیگه بی نتیجه است

گنجشکک اشی مشی said...

دورود /


داری سختش میکنی

زندگی کن .. زندگی ..




وقت خوش ././././././././././.

tarlan said...

سلام ...
نمیدونم چند سالته ولی برای همه انگار داره همینجوری می گذره ... تو هم انگار مثل من به زندگی و به خودت سخت می گیری ؟ درسته ؟ راستی کامنتت رو خوندم تو وبلاگ امید ... بخدا من و امید فقط دوستیم ... این اتهامات گی و این حرفا ساخته دست شیطان بزرگ فرنگیسه ( آیکون خنده نداره اینجا ( ...

نویسنده یواشکی said...

والله رضا جان ما که کلن همیشه به همه چیز سخت میگیرم و این حدس زدنش سخت نیست وقتی دو کلمه از این قلم ی ها رو خونده باشی ، فعلن این مدلیه روزگار برای ما .....راستی تو رو خدا ناراحت نشی ها من با این امید همین جوری کلن شوخی میکنم اصلن قصد بدی نداشتم فقط در باب تعامل اش با سخت تنان داشتم حرف میزدم