Monday, April 05, 2010

دو برداشت از زندگی

امروز « طهران ، تهران » رو هم با مریم گلی دیدیم
تقریبن با یه نمایش خصوصی توی سینما سپیده از بس خلوت بود ! فیلم رو دوست داشتم به خصوص اپیزود مهرجویی رو و البته اپیزود دوم رو به خاطر رضا یزدانی عزیزم دوستش دارم ! بهرحال خدا رو شکر این یکی رو هم دیدیم حالا شب راحت سرمون رو روی بالش می ذاریم
مونده تسویه حساب تهمینه میلانی که همچین هم با میلانی حال نمی کنم بیشتر حس می کنم ادای فیلمسازای فمینستی رو در می اره تا اینکه واقعن فمینیستی باشه و بعضی موقع ها به حد اغراق آمیزی عمل می کنه اما این یکی رو هم باید دید
ساناز می گه شما دو تا چرا اینقد زود میرید فیلمها رو میبینید به آدم فرصت نمی دید برنامه بذاره
میگم دست خودم نیست اگه نبینم فیلم از دست میره تا سی دی اش بیاد باید تا اون وقت صبر کنم که امکان نداره بخصوص که بعضی فیلمها ارزشش رو داره که رو پرده سینما ببینیشون
بهرحال من و مریم گلی به احتمال زیاد آخر هفته آینده تسویه حساب رو سینما ازادی می ریم ( البته اگه آزادی روی اکران داشته باشه فیلم رو، چون مطمئن نیستم ) سینما روهاش اگه پایه ان خبر کنن
خصوصی : ببین ساناز از الان گفتم ها ! می دونم دیگه !الان میگید پنج شنبه نمی شه که در اختیار خانه و خانواده ایم ! من شما ها رو می شناسم دیگه
............................................................
با مریم داشتیم گپ می زدیم رسیدیم به اینجا که ما چرا با یه سری آقایون محترم نمی تونیم مَچ شیم در حالیکه خیلی هم
ویترین خوبین از نگاه دیگران و جالب اینجاست که اغلب شون هم قصد ازدواج دارن
به مریم گفتم واسه اینکه برای اون مدل زندگی ها ساخته نشدیم
مثلن فک کن یکی از همین آقایون ِ کاملن موجه که هم من هم مریم تجربه اشنایی شون رو داشتیم بهشون جواب مثبت میدادیم و به خرمی و خوشی می رفتیم سر زندگی مون
بعد فک می کنی زندگی مون چه مدلی میشد هیچی این مدلی که من برات تصویر میکنم می شد
فک کن اسم این آقاهه باشه غضنفر ( این اسم رو می گم تا هیچ کدوم از آقایون اشنای نسبی و سببی
همذات پنداری نفرمایند و دچار سوء تفاهم نشوند ) حالا داشته باش زندگی رو
آقا غضنفر می اد خونه ساعت هشت شبه در حالیکه خسته و کوفته است و پشت آیفن می گه خانم منم در رو وا کن ، تو در حالیکه از صبح خونه بودی ( چون آقاتون بعد ازدواج گفته بیشین خونه ، زن بهتره خونه دار باشه و به شوهرش برسه و تو هم بعد از بیست و دو سال درس خوندن توی مدرسه و دانشگاه می شینی خونه چرا چون اقاتون گفته ) و از صبح واسه جا افتادن قورمه سبزی خودت رو کُشتی و برنج خوب دم کشیده و سالادت رو با یه عالمه پیاز درست کردی و نون بربری تازه هم خریدی حالا آماده ای آقا بیاد ، در رو براش باز می کنی
وای سلام آقا غضنفر ( عزیزم مزیزم در کار نیست اینا قرتی بازیه ) خدا من رو بکشه چقد خسته ای بذار کت ات رو در آرم
بعد کیفش رو میگیری و بهش می گی
بیا غذا بخور خسته ای ضعیف شده ای
بعد سفره رو زمین می اندازی ( چون خونه ننه و باباش زمین غذا خورده میگه میز حال نمی ده بشینیم زمین حس اش بهتره ) بعد اول حتمن برای اون می کشی اونم یه عالمه یه عالمه هم گوشت برای اون باید بذاری، اون آخه حتمن بیشتر حق داره بخوره
دیگه بعد هی قربون صدقه بری که تو رو خدا بخور چیه خوشت نمی اد به خوبی غذای مامان ات نیست الهی دستم بشکنه می رم ازش یاد میگیرم
بعد هم که غذاش تموم شد تو چای تازه دم رو آوردی و داری ظرفها رو می شوری یا اگه ظرفها رو ریختی توی ماشین ظرف شویی حتمن داری میوه برای آقا پوست می کنی می بینی آقا پای دیدن نود ( حالا خیلی بهتره باشه پای ص د ا ی آ م ر ی ک ا )خوابش برده داره خرناس می کشه
بعد تو غلط می کنی صدات در آد
میری روش رو هم می کشی چون تو باید بدونی که اون حق داره نه تو و تو احتیاج به محبت نداری
چون محبت از نظر اون پنج شنبه به پنج شنبه است اونم شبها فقط ها ، اونم به افتضاح ترین شکل ممکن
و گوش دادن به حرفهای تو هم که اصلن قرتی بازیه چون تو که حرفهات همش خاله زنکیه حتمن و اون بهش ربطی نداره اسن حرفها

تو هم دیگه آدم سابقت نیستی
یه عمر درس خوندی حالا به خاطر آقا نمی تونی بری سر کار یا اگه خیلی خوب باشه نمی تونی بری سر اون کاری که دوست داری چون هزار و یک بهونه حتمن توی کارت می اره ،مثلن چرا می خوای فلان شهرستان هیات علمی بشی؟ یعنی می خوای پاشی بری اون ور ایران که چی ؟ چرا وکالت ؟ با هزارتا مجرم سرکار داری نه خوشم نمیاد ؟ سر دفتری ؟ اصلن مگه میشه تا چهار بعد از ظهر که نیستی پس شام و ناهار من چی میشه فردا بچه ات رو چه جوری می خوای بزرگ کنی ؟ نه امکان نداره ، کارمند شو یه جای ساده که نهایتن سه بعد از ظهر خونه باشی بتونی هر وقت خواستی هم مرخصی بگیری وقتت مال خودت باشه اره اینجوری بهتره
دیگه با رفقات گدرینگ نداری
دیگه هر هفته از سینما و کافه خبری نیست
به جای رستوران بهتره بریم خون مادر شوهر و خواهر شوهر
دیکه حق نداری با دوستان و هم کلاسی ها و اقوامی که مذکرند حرف بزنی ( یا حق نداری بهشون حتی دست بدی یا باهاشون بخندی
دیگه از مهمونی هات خبری نیست اگه هم میریم ، میریم مهمونی های فامیلی اونم زنها اون ور مردها این ور بعد تو حق نداری جلوی مردها برقصی ها آقاتون هم اصلن دوست نداره برقصه یعنی خب قباحت داره اون از این کارهای جلف نمیکنه پس با اون هم که نمی شه رقصید پس اصلن بهتره بشینی و نگاه کنی و دست هم میزنی یواش بزنی
دیگه خبری از لباسهایی که دوست داری توی مهمونی ها بپوشی نیست ، نه این لباسها توجه مردهای دیگه رو جلب میکنه بهتره سنگین باشی
اوف سفر رو نگو که تابستون و عید باید بریم شهرستان ِ آقا با خونواده محترمشون ، کل تعطیلات رو با زنهای فامیل که هیچ کدوم از هیچ لحاظ به تو ربطی ندارن فک بزنی و سعی کنی توی بازی متلک کم نیاری
تازه سیزده بدر باید بری وسط یه پارک عین این دیوانه ها بشینی زنها روی پیک نیکی غذا درست کنن مردها چرت بزنن
وای مُردم از این همه خوشی
تازه کادوت رو نگفتم ، کادو فقط روز تولدت یا شب عید ، ولنتاین و روز آشنایی و روز نامزدی و روز عروسی یا هزار جور سالگرد دیگه ،یا قرتی بازیه یا اصلن آقا یادش نمی مونه بهرحال یادش هم بمونه ، آقا غضنفر میره هر بار یه النگو برات می خره تا هی به تعدادشون اضافه شه اون قد که تا بازوت بیاد بعد اگه مال تو از النگو های همه زنها فامیل بیشتر شد یعنی غضنفر خیلی دوستت داره
وای بچه یادم رفت اگه بعد یه سال بچه دار نشی همه فامیل می گن دختره یه عیبی داره غضنفر جان نابود شد

دیدی این تصویر زندگی با این مدل آقایونه و این دلیله نه گفتن ماست مایی که نمی خواییم دو شخصیتی زندگی کنیم مایی که نمی خواییم از خودمون آدم جدیدی بسازیم
اینا شاید یه کم اغراق آمیز بود اما واقعیتیه که ما حسش کردیم آره حتی ما دخترهای قشر تحصیل کرده این مملک این مدل مردها رو دیدیم
یاد فیلم دو زن افتادم وقتی اینا رو میگفتم

اما ما دوست داریم چه جوری زندگی کنیم
اسمش باشه آقا خوبه
آقا خوبه سر ساعت معین نمی آد بخصوص بعضی روزها دوست داره یهو بیاد تا تو رو غافلگیر کنه وقتی می اد توی راه بهت زنگ میزنه می گه جوجو غذا مذا درست نکن از اون جایی که دوست داشتی دارم همون چیزی که دوست داری رو می خرم و می ام به جای این کارها بدو آماده شو می خوام قورتت بدم ( خب چیه چرا می خندی دارم تصویر درست زندگی رو می گم )
بعد تو بدو میری چیتان پیتان می کنی ، می اد میینی دستش خالیه ، بهش می گی خاک تو سرت کنم سر کارم میذاری ، می گه گوجه ام اول بذار قورت بدم حضرت عالی رو بعد میریم همون جا غذا می خوریم بعد لاب لاب لاب لاب یه سری فعالیتهای جذاب اتفاق می افته
بعد شام میری همون جایی که برای هر دوتاتون یه عالمه خاطره داره ( می تونه اصلن رستوران گرونی هم نباشه ، می تونه اصلن هر چند وقت یه بار باشه اما می تونه قشنگ باشه اون قد که تو حس خوبی داشته باشی از اون که اون شب چقد خوشگل تموم شده )
داری کار مورد علاقه ات رو می کنی و چون می دونی که آقا خوبه دوست داره که تو به زندگی ات هم برسی پس برنامه ات رو طوری می ریزی که همه چی مرتب باشه و هیچ وقت از خودت نرنجونیش هم به کارت هم به خودت هم به اون توجه داری تا چیزی کم نباشه
سفر هر جایی که توانایی اش رو دارین میرین دو نفره یا با رفقای مشترکتون( دیگه رفت و آمد با دوستات رو اسمش رو رفیق بازی نمی ذاره و می فهمه که رفقای خودش و رفقای تو اگه آدم حسابی باشن همشون محترمن و مشکلی توی ارتباط باهاشون نیست ) یا حتی با اون دسته از اقوام که باهات جورن باهات توی یه رنج ان میرید سفر
همون مهمونی هایی رو میری که دوست داری دیگه اون آدم فراری نیست که توی مهمونی ها یه گوشه بشینه و مدام غر بزنه که من برای این فضاها ساخته نشدم نه اونم یه آدم اجتماعیه که حتی اگه رقصیدن هم بلد نیست به خاطر تو که رقصیدن رو دوست داری برای اینکه تنها نباشی پا می شه کنار تو و با تو می مونه
تو هم به نظرش احترام میذاری اصرار نمی کنی به فضاهایی که دوستش نداره بیاد
لباسهات رو با احترامی که اون برات گذاشته و برات مثل یه سفیه تکلیف تعیین نکرده مناسب جمع انتخاب می کنی و تو هم به اون و احساساتش احترام میذاری
هنوزم برنامه سینما و کافه هر هفته اگه موقعیت اش از هر جهت جور باشه بر پاست
هدیه هاش هم کلی چیزهای سوپرایزیه می دونه که به چی احتیاج داری و سعی می کنه همیشه خوشحالت کنه
و باقی ماجرا یه زندگی عادی اما دوست داشتنی

می دونی نمی گم زندگی ایده ال اینه یا نیست
می خوام بگم که پارادوکس آدمها با هم زیاد شده
چیزهایی که توی برداشت اول نوشتم اغراق آمیز نیست من و مریم و امثال ما آدمهای زیادی سراغمون اومدن همه هم بالای لیسانس، اما یه ماه می ریم و میاییم می بینیم طرف توی حرفهاش وقتی داره خودش رو معرفی میکنه همون تصویر رو می کشه برات، تصویری که تو نمی تونی تحملش کنی
برداشت دوم هم ایده ال نیست اتفاقن خیلی دم دستی و عادیه اما متاسفانه قشر تحصیل کرده ما بیشتر گرفتاره برداشت اوله
مردهای تحصیل کرده ای رو می شناسم که دقیقن همون مدلی زندگی می کنن و این خواسته های کوچیک براشون قرتی بازی و جلفه
نمی گم همه این مدلی ان مطمئنن آدمهای متفاوتی هم هستن
اما چرا مردهای ما توی این دوره ای که هستیم بعد از ازدواج سعی میکنن تا محدودیت ساز باشن می دونم که ازدواج خواه نا خواه محدودیت رو ایجاد می کنه و این اصلن هم بد نیست اما چرا کم اند مردهایی که هم از لحاظ تحصیلی به رشد خوبی رسیده باشن هم توی ابعاد دیگه زندگی شون به بلوغ رسیده باشن و بین سنت و مدرنیته گرفتار نباشن و ازعدم استقلال شخصیتی و ذهنی توشون خبری نباشه و مدام دنباله مسیری رونرن که خانواده شون رفته
نمی دونم باید چکار کرد خیلی کم اند پسرهایی تحصیل کرده ای که یه کم بلد باشن زندگی کنن نه اینکه نفس کشیدن و زندگی رو مثل یه تکلیف انجام بدن
اینکه روی وصف تحصیل کرده فوکوس می کنم به خاطر اینکه توی قشر لیسانس و پایین تر پسرهایی رو میبینم که درست بلدن زندگی کنن البته نه توی پسرهای اواخر دهه پنجاه به بعد متاسفانه نسل مذکر دهه شصت به بعد برام قابل درک نیستن اصلن
بهرحال مریم درست می گه که ایراد از اونها نیست ایراد از ماست که چند بعدی داریم زندگی می کنیم و این مدلی بزرگ شدیم و
انتظار داریم بقیه هم مثل ما باشن

3 comments:

maryamgoli said...

bebakhshid man nemidoonestam ba ghrmesabzi bayad bara aghamoon barbari taze ham begiram mashalah ajab eshtehaei dare in mardddddddddd elahi bemiram hala aghamoon laghar nashe unvaght javab khanevade shoovaramo chi bedam ke migan ghazanfare ma az zan shans nayovord in dokhtareye gherti aslan be shoovaresh nemirese bebin 1 geram laghar shode shekamesham hanooz hajaghaeei nashode heyf in hame alangooeei ke vasat kharide dokhtareye biliyaghat ma az avalam goftim dokhtari ke bere daneshgah chesho gooshesh va mishe dige barat zan nemishe in hame dokhtare ahle zendegi too famil mese panjeye aftab motio khanedar chi entekhab kardi vase ma hala farda ke sofre darim chandta dokhtare khoob vasat neshoon mikonim ashayad in natoone pesar bezado nasleto edame bede be fekr khodet bash marddddddddd

نویسنده یواشکی said...

وا مریم تو نمی دونستی که اونا همه چی رو با نون بربری تازه می خورن حتی بستنی رو !!!! واقعن که اصلن به مردت توجه نمی کنی ها تازه پسر هم که بلد نیستی بزای همون بهتر برات هوو بیارن اونم دو تا نه یکی اون دومی زاپاسه اگه اولی جواب نداد

roozmare negar said...

salaaaaaaaaam, che khub ke dobare bargashti :) moratab miam ;-)