Monday, September 18, 2006

فقط یه قدم فاصله
بهش گفتم میدونی تفاوت عشق و عادت چیه گقتم اگه میدونی که هیچ اگه نمی دونی بدون که فاصله شون فقط یه قدمه اگه تو یه قدم پس و پیش برداری همه چی بهم می ریزه و دیگه عشق مسخره ترین چیزیه که بتونی ادعاشو بکنی اون ساکت بود و گوش می داد بعد بهش گفتم که شروع یه رابطه 4 مرحله داره
اول اشنایی
بعد عادت
بعد دوست داشتن
بعد عشق
بهش گفتم که توی جزیره ام کم ادم دیدم که به مرحله اخر رسیده باشه می دونی من می گم و قتی به مرحله 4 می رسی لحظه ایه که دیگه اون پیشت نیست اون رفته چون تو عاشقش شدی و البته اگه اون هم عاشقت بود می موند اما این خیلی کم پیش می اد
حرفامو قبول نداشت نای مخالفت هم نداشت انگار می گفت تو هر چی دوست داری بگو من عاشقشم اما من می گقتم نیستی اینو از چشماش می خوندم
بعضی ها حرفم رو قبول ندارن ولی من می گم تو اول مرحله عادت رو کنار میذاری بعد روزی می رسه که می بینی دوستش داری و این زمان میبره اما برای رسیدن به مرحله عشق یه چیزی لازمه که نمی دونم اسمش چیه نمیدونم که چه جوری می شه گفتتش یه حسه یه چیزییه که هم نیاز به زمان داره و هم نداره گاهی توی یه لحظه اتفاق می افته بعد اینکه تو 3 مرحله رو پشت سر گذاشتی می بینی به جایی رسیدی که می خوای توی اون حل شی می خوای هرچیزی رو که اون می خواد حتی اگه اون چیز چیزی جز رفتن تو از زندگیش نباشه من اینطوری فکر می کنم که توی مرحله عادت و دوست داشتن خود خواهی حاکمه تو اون رو دوست داری چون اونو برای خودت می خوای پس خودت رو دوست داری چون می دونی که بدون اون دیگه نمی تونی ادامی بدی و این خیلی بده هر چند که همه مون بهش گرفتاریم
اما وقتی که عاشقش میشی دیگه تمومه تو اون لحظه در اون حل شدی دیگه حاضری به خاطر او و برای او زندگی کنی این جوریه که می گم ادمایی که عاشقن کمن اونا معمولن تنهان چون هرگز یا نرسیدن یا رسیدن و ترکش کردن
رفیق من حالا به فکر رفت اما بعدش گفت گه بازم عاشقشم شاید راست می گفت بهش فکر کردم دیدم اون طرف با رفیق من هیچ سنخیتی نداشته و رابطشون هم به 2 سال نکشیده بعدم بی حرف و کلام گذاشته رفته الان 6 ماه می گذره که بدون توضیح رفته و من می بینم که رفیق من با اینکه ادمای مختلفی خواستن به جزیره اش وارد شن اما اون هیچ کس رو راه نداده یا اگه هم راه داده گفته که همیشه منتظره اونیه که رفته و برنگشته
یکی برگشت یه روز بهش گفت بابا یارو چه میخی کوبونده
اما به نظرم نباید این رو گفت شاید توی اون رابطه چیزی اتفاق افتاده که ما نمی تونیم سر در باریم چیزی که برای رفیق من بوی عادت نداشته چون عادت رو بالا خره می شه ترک کرد چیزی بوده که انگار الان دوست داره که انتظارش رو بکشه حتی اگه برگشتنش محال باشه نمیدونم اما کاش برگرده حتی اگه بده و به درد رفیق من نمی خوره برگرده تا رفیقم با تمام وجودش لمس کنه اون چیزی رو که باید لمس می کرد

7 comments:

Anonymous said...

یه دفعه یکی به من گفت "عشق قشنگترین دروغیه که باورش دارم" من بهش خندیدیم. بعد گفت " و زشتترین کابوسی که تو عمرم دیدم" و من ترسیدم... بعد خیلی آروم ادامه داد "و اعتیادآورترین مخدریه که چشیدم"! *چشمام گرد شده*

Anonymous said...

سلام علیکم

خب آره، بعضی وقتها این حالت پیش میاد. اون هم معمولا برنمی گرده. اما دوست شما ممکنه بعدها از این انتظار پشیمون بشه. این ممکنه احتماله صد در صدی داره!

Anonymous said...

حنا خانوم نظرت چیه که با هم تبادل لینک کنیم؟

نویسنده یواشکی said...

شبدر عزیز من کاملن موافقم فقط ادرس وب لاگت رو ندارم دوست من

Anonymous said...

www.shabdar4par.blogfa.com

sanaz said...

حنا خانوم. گلاب خانوم. نمیخوای آپ دیت کنی مادر؟ تنبلی بسه دیگه. زود باش خانوم گل

Anonymous said...

کجایی حنا خانوم گل ،هنوز تو جزیره ای ؟ بیا بابا دلمون برات تنگ شد